قصه از اینجا شروع شد..
«ابرها انبوه و درهم
صخره ها استاده با هم
آن طرف یک حجم خالی
وین طرف باران نم نم
که زند با شانه هر دم
نخ به نخ یک طرح ساده
رج به رج یک خط روشن
تا سحر می بافد آری
یک گلیم ساده از غم
می نشاند رفته ها را
تار و پود لحظه ها را
باز با هم.. باز با هم
پشت شیشه دشت خرم
تکه جایی کنج عالم
بر گلیم سرزمینی
غرق در ماهور و مریم
بچه ها سرگرم بازی
و بنان در کار خواندن
آن نواهایی که تن را
شسته در برفاب و شبنم
خواب دیدم منظری دلباز را
خانه ای با سروهای ناز را
زیر باران بهاری ناودان
زخمه میزد بغض باران ساز را
دیدمش بر ترمۀ پر نقش خواب
یار انسان حافظ شیراز را
عشق را آواز جانسوزیست
وای... من شنیدم دیشب این آواز را
بی پر و بالم ولی هیهات
باز خواب دیدم لحظۀ پرواز را
خواجه از خورجین برون آورد نور
رنگ زد باران چشم انداز را
گفت هان این تو و رنگین کمان
خیز و پران شو، برآ زین خاکدان»
دریافت
عنوان: لحظۀ پرواز
حجم: 10.5 مگابایت
توضیحات: قطعۀ دهم آلبوم زیر چراغ ماه
برچسب : نویسنده : 7cafeneshin9 بازدید : 165