هانا آرنت عزیز؛ تولدت مبارک

ساخت وبلاگ

دقیقن صد و ده سال پیش بود که دختری متولد شد که احتمالن از همان دوران دانشجویی اش می دانست که آرا و نظریاتی را که مطرح می کند تا همین امروز -و اتفاقن امروز- راهگشای زندگی انسان هایی است که البته امیدوار بود هیچگاه مثل او در عصری که او می زیست زندگی نکنند.

همونطور که می دونید از حدود یک ماه پیش، من در کافه نشین یکی از مهمترین کتابهای آرنت را که در واقع ترجمه ای خوب از مهدی خلجی است، معرفی کردم و به زودی مسابقۀ همین کتاب برگزار میشه.

آرنت به تعبیر خودش و بر خلاف آنچه که در ویکی پدیا و کتبی که بیوگرافی ای از او نوشته اند، فیلسوف نبود و این اغراق نیست. آرنت خودش را یک "اندیشمند سیاسی" می دانست.

اما اندیشمند یا فیلسوف، زمانی ارزش دارد که ما آثار او را نه تنها بخوانیم، که درک کنیم و بر اساس گفته های نوین او، گفتگو کنیم و به بحث بنشینیم که حقا این راهکارِ درستیست برای رهایی از نادانی و روشنگری برای آینده. صرفِ دانستنِ تاریخ به تنهایی، باعث تکرار فجایع مشابه نخواهد شد؛ این تامل، بررسی موشکافانه و تحقیق در ارتباط با چرایی به وقوع پیوستن فجایع است که راه را از همان ابتدا و زمانی که نطفۀ کج‎روی بسته می شود، می بندد.

<a href='http://7cafeneshin9.niloblog.com/p/26/'>هانا</a> آرنت

هر سال به مناسبت تولد این اندیشمند آلمانی، مطالبی نوشته می شود و در کمتر از 24 ساعت به فراموشی و آرشیوِ وبسایت ها سپرده می شود. اما امسال در میان نوشته های مختلف، به مطلب سهند ایرانمهر رسیدم که کنه مطلبِ آرنت را به زبان ساده و بدون درشت گویی (آفتِ مقاله نویسانِ ایرانی در حوزۀ علوم انسانی) نوشته است که خواندنش به فهمِ آرا و نظریاتِ هانا آرنت به زبانِ ساده و قابل فهم کمک می کند. چقدر خوبه که از آرنت، تنها به عنوان یک معشوقِ هایدگر نام نبریم. این هم یکی از گرفتاری های ما از فهمِ تاریخی است که تمام آنچه که قرار است از گیراییِ آرنت بدانیم، عشق بازیِ یک دانشجو با استادش و قضاوتِ اوست که اگر از توتالیتاریسم و عصر ظلمت می نوشته، صرفن جهتِ عناد با کسی است که روزی با او همخوابه بوده است. و اما مطلبِ خوب سهند ایرانمهر:

امروز سالگرد تولد هانا آرنت، فیلسوف سیاسی آلمانی و یهودی تباره. خب میشه الان کلی لفاظی کرد و قلمبه سلمبه گفت اما میشه فلسفه رو خیلی ساده و لذتبخش هم فهمید بنابراین تصمیم گرفتم به اختصار بهتون بگم هاناآرنت برای خشونتی که این روزها جهان و ذهنمون رو اشغال کرده چه حرفای جالبی داره:

یکی از دغدغه های هانا آرنت موضوع خشونت و اطاعت پذیریه. وقتی اسراییل؛ آیشمن، مجری اصلی جنایت هولوکاست، رو از آرژانتین دزدید و برای محاکمه برد اسراییل، هانا آرنت رفتار این آدم معمولی و خیلی مظلوم رو بررسی کرد تا بفهمه چطور از یه آدم به این سادگی خشونت هایی به اون وسعت سرزده.

آرنت در جریان این تحقیقات به یک مفهوم جالب رسید:"پیش پا افتادگی جنایت". به این معنا که اگر آدم ها یه پروسه ی مشخصی رو طی کنن، خیلی راحت تبدیل به آیشمن میشن و جنایت تبدیل میشه به یه مساله پیش پا افتاده و اونوقت یه استاد دانشگاه، یه بچه مهربون، یک زن آروم یه مرد رمانتیک یا یه پیرمرد خواستنی به راحتی میشه یه جانی تمام عیار!، نمونه عینی این ماجرا رو شما تو گوشه گوشه جهان دیروز و امروز می بینید و شاهد بوده یا هستید که چطور آدم های موجه در مصدر ناموجه ترین کارها قرار میگیرن و در کمال تعجب اون رو مرتکب می شن اما این اتفاق و مراحل اون چطور پیش میرن؟

اول از همه لازمه که شما نتونید فکر کنید یا اینکه احساستتون رو خوب بیان کنید. وقتی نتونستید درست فکر کنید و احساستتون هم سرکوب شد اولین چیزی که اتفاق می افته از دست رفتن توان همدلیه (empathie) اما چی چیزی می تونه باعث این وضعیت بشه ؟

آرنت معتقده برای اینکه این وضعیت پیش بیاد ما نیازمند یک"اتوریته ی مشروع" هستیم یعنی ساختاری که از نظر ما ساختار منسجمی به نظر می رسه و جوازی که اون ساختار برای ارتکاب اعمال بهمون می ده، می تونه وجدان مارو راحت و اراده ما رو مصمم کنه. برای مثال اگه به ما بگن :"مقدار کمی از ولتاژ برق رو به بدن فلان کس وصل کنید!" اگر تنها باشیم زیر بار نمی ریم اما اگر یه موسسه معتبر از ما بخواد و ما خودمون رو بین 1000 داوطلب ببینم حتا حاضریم دکمه برق فشار قوی رو هم بزنیم، چون امکان نداره در درستی یک سیستم پیشرفته با اون همه آدمی که قبولش کردن شک کنیم (آزمایش استنلی میلیگرم).

به نظر آرنت، اون نهادی که میخواد ما فکرنکنیم و احساسات ناشی از همدلی رو بروز ندیم و کارش رو با اتوریته مشروع شروع می کنه، اینو در چند مرحله انجام می ده:

1- در اولین قدم سعی می کنه تصویر یک انسان کامل و بی نقص رو به ما تلقین و اون رو الگوی ما معرفی کنه، بنابراین هر چیز واقعی از غرایز تا احساساتمون به عنوان گناه یا خیانت سرکوب میشه.
2- مرز بین ما که میخوایم انسان کامل و بی نقص باشیم با انسان ناقص و پرعیب و ایراد هر لحظه پررنگ تر میشه.
3-نفرت ما از اونهایی که نمیخوان کامل باشن رفته رفته افزایش پیدا می کنه و همزمان پیوستگی بین ما کمالگراها که به عضویت این ساختار در اومدیم، بیشتر میشه تا حدی که یک طرف "ما" قرار میگیریم و یک طرف"اونا"(خودی ها غیر خودی ها) و بی رحمی ما در حق اونا شجاعت و پایبندی به ایده انسان کامل تلقی میشه.
4- حالا تلاش میشه کینه و بی رحمی و جنایت برای ما انسان های کمال گرا عادی بشه اما این عادی شدن نیاز به تقسیم کار داره
الف: افرادی که می تونن حضوری خشونت بخرج بدن و رابطه مستقیمی بین جسم و جنایت برقرار کنن.
ب: افراد نخبه شامل دانشگاهیان، مدیران، نخبگان و...که قادر به اعمال خشونت مستقیم نیستن(آدم کشان اداره نشین).
ساختار توتالیتر دسته اول رو با امکانات ساده راهی خط مقدم نزاع می کنه اما آدم های دسته دوم چی؟ برای این آدما از طریق «فاصله گذاری جسمانی با جنایت» و قراردان اونها در نظام عریض و طویل بوروکراتیک نوع بی حسی موضعی درست میکنه تا اصلن نتونن بفهمن سخنانی که بیان میکنن مطلبی که می نویسن حرفی که می زنن یا امضاشون چطور در نهایت منجر به جنایت و خونریزی میشه و همه این کارها برای از بین بردن حس همدلی اوناست..

هاناآرنت با واکاوی این پروسه در واقع نشون داد که آلوده شدن دست آدم ها به جنایت چیز عجیبی نیست همچنانکه گریه کردن آیشمن برای جوجه اش تو زندان و سوزاندن هزارن نفر در کوره های آدمسوزی از این منظر قابل فهم میشه.
حالا شما با اطلاع از بیان ساده ای که برای توضیح نظرات هانا آرنت بکار بردم می تونید خیلی راحت درک کند چطور یه مسیحی یا یهودی معتقد دست به فجیع ترین جنایت ها می زنه چطور یه مسلمان نمازخوان با لباس سفید و بوی عطر در قالب داعش، سر یک انسان رو از تن جدا می کنه یا چطور فلان مفتی یا واعظ با آن همه نزاکت و آرامش و نورانیت حرف هایی می زنه که برآیندش خون و خشونته یا فلان فرد تحصیلکرده در غرب یا شرق در مقام سخنران و پشت تریبون دانشگاه یا هرجای دیگه، عملن تبدیل به آدم کش پشت میز نشین و همکار یک خط ممتد خشونت و سرکوب میشه کما اینکه منبعد خیلی راحت می تونید به نادانی افرادی بخندید که فکر میکنن تکیه به مشخصه ها و مزیت های ایمانی و اخلاقی افراد، می تونه مانع از بروز فساد و تباهی و جنایت بشه و فراموش میکنن که جنایت های بزرگ محصول یک ساختار دقیق و حساب شده اس ساختاری که از امکانات مدرن بهره می بره و طی پروسه عادی سازی، جنایت رو پیش پاافتاده می کنه.

شانزده شب در زیر چراغ ماه با علیرضا میبدی...
ما را در سایت شانزده شب در زیر چراغ ماه با علیرضا میبدی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7cafeneshin9 بازدید : 109 تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 ساعت: 23:48