در باب جماعت خود بزرگ پندار

ساخت وبلاگ

دوستی تماس گرفت که بیا بریم بیرون. هر چند وقت یکبار این کار رو میکنه و گرچه من میدونم داره صدام میکنه که بیا با هم صحبت کنیم اما لپ مطلب اینجاس که میخواد بدونه من کجای زندگی هستم و خودش کجاس!

یه دوری می زنیم و با چند بار پرسیدنِ وقت و بی وقتِ "چه خبر" یا "خب، دیگه چه خبر؟" سعی میکنه بفهمه که "چه خبر"! یعنی داری چیکار میکنی. یه مواقعی هم که هی خودمو میزنم به کوچۀ علی چپ و در جوابِ چه خبرهاش، با تک کلمه مث "سلامتی" جوابشو میدم، دیگه طاقت نمیاره و مستقیم میره سر اصل مطلب که "خب! چیکارا می کنی؟"

بیش از آزارش نمیدم و شرح حالی از خودم در حدی که آرومش کنه بهش میدم. بعد که خیالش راحت شد، شروع به دروغ گویی (از لفظ خالی بندی استفاده نکنید که تنها تعدیل شدۀ همون دروغگوییه) یا بهتر -غلو- میکنه که هرکسی ندونه فکر میکنه ایشون وکیل آنجلینا جولی در موضوع طلاقشه.

یه زمانی سعی میکنم این عقده ها و کم توجهی هایی که به انسان ها میشه و خروجیش، خودزنی و پرت و پلا گویی میشه رو درک کنم. اما از یک طرف میگم اینها نیازی به درک کردن ندارن، فقط دوست دارن شنیده و تایید بشن (که البته من خیلی برای این مورد وقتی ندارم). دوست دارن خودشونو پولدار و صاحب منصب و دارای رابطه با خواص(!) نشون بدن.

بدبختی اینه که دارن زیاد میشن، خیلی زیاد!

و موزیکِ امروز؛ با هم گوشِ جان می سپاریم به نوای علی عظیمی با همراهی محسن نامجو در آهنگی از جدیدترین آلبومش، عزت زیاد!

دریافت با کیفیت بهتر

شانزده شب در زیر چراغ ماه با علیرضا میبدی...
ما را در سایت شانزده شب در زیر چراغ ماه با علیرضا میبدی دنبال می کنید

برچسب : حدیث در باب نماز جماعت,در باب نماز جماعت, نویسنده : 7cafeneshin9 بازدید : 140 تاريخ : چهارشنبه 7 مهر 1395 ساعت: 21:54